روزهایی که در دنیای وب، شاکی پیدا نمیکردی!
حمیدرضا اعتدالمهر، از معدود فعالان صنفی استارتاپی است که زیاد اهل مصاحبه نیست. سالهاست در فضای آنلاین مشغول به کار است و راه خودش را میرود. حضور در انجمن صنفی کسبوکارهای اینترنتی بهعنوان عضو هیئتمدیره، استقرار در پارک فناوری پردیس، فعالیت در فضای آنلاین از اواخر دهه ۷۰ و زمینه فعالیت شرکتش باعث شده تا...
گفتوگو با حمیدرضا اعتدالمهر درباره افه، ایراناکتور و حالوهوای کسبوکار آنلاین در اوایل دهه هشتاد
حمیدرضا اعتدالمهر، از معدود فعالان صنفی استارتاپی است که زیاد اهل مصاحبه نیست. سالهاست در فضای آنلاین مشغول به کار است و راه خودش را میرود. حضور در انجمن صنفی کسبوکارهای اینترنتی بهعنوان عضو هیئتمدیره، استقرار در پارک فناوری پردیس، فعالیت در فضای آنلاین از اواخر دهه ۷۰ و زمینه فعالیت شرکتش باعث شده تا شناخت نسبتا خوبی از گذشته کسبوکارهای آنلاین داشته باشد. نقدهایی به رویههای استارتاپی و کسبوکارهای آنلاین و تصمیمهای اشتباهی دارد که در این حوزه رخ میدهد، اما معتقد است، ریشه این وضعیت را باید در خارج اکوسیستم و در فضای کلی اقتصاد جستوجو کرد.
مرد کمحاشیه
، چندی پیش با خبری که در مورد سیستمعامل بومی منتشر شد حسابی گردوخاک بهپا کرد. خبری که وقتی دربارهاش از او میپرسم زیر خنده میزند و میگوید در دهکده جهانی به محصول ملی اعتقادی ندارد و آن حاشیهها محصول سوءبرداشت یک خبرنگار از ماهیت نرمافزاری بوده که آنها برای شرکت خودشان نوشتهاند و برخی مشتریهایشان هم از آن استفاده میکنند. نرمافزاری که میگوید قصد دارد در اختیار شرکتهای دیگر هم قرار دهد شاید به کار آنها هم بیاید. البته امیدوار است روزی برسد که شرکتهای ایرانی حتی اگر چنین ادعایی را بهدرستی هم کنند کسی به آنها نخندد.اولین مواجهه شما با کسبوکار در دنیای اینترنت از کجا شروع شد؟
زمانی که در چین زندگی میکردم در مورد خرید اینترنت و دامین و… چیزهایی شنیده بودم، اما هیچ اطلاعاتی نداشتم در داخل کشور وضعیت به چه شکل است. سال ۷۹ متوجه شدم یکی از دوستانم در شرکت ایدهنگار کار میکند. شرکتی که یکی از تامینکنندههای زیرساخت اینترنت در ایران بود. از او سوال کردم امکان دارد در اینجا هاست و دامین داشت… که از همین جا کلید کار زده شد. آن زمان به کار چاپ تسلط داشتم، بنابراین تصمیم گرفتم پلتفرم چاپ آنلاین درست کنم.
دامین آن را به نام chaap.com با قیمت ۲۰ هزار تومان خریدم. هر کسی سفارش چاپی داشت، میتوانست درخواست خود را بگذارد و محاسباتی در مورد رنگ و زینک و… انجام میشد. اتفاقی که افتاد این بود که ما یکسری فرم چاپ کردیم و تصمیم داشتیم از کارخانهها مبلغی را بگیریم تا این سایت راه بیفتد.
تقریبا با تمام چاپخانههایی که مذاکره کردیم، متوجه نشدند ما چه میگوییم، بنابراین پروژه شکست خورد و هزینه سنگینی متحمل شدیم، اما تسلط به asp کلاسیک و تمام امکانات آن، دستاورد ارزشمند این شکست بود. فورا به این فکر کردم ما میتوانیم این کار را در مورد سینما انجام دهیم، چون خیلی از کارگردانها بهدنبال این هستند که عواملشان را پیدا کنند، بنابراین به این فکر کردیم یک دایرکتوری درست کنیم که افرادی که اطلاعات سینمایی دارند، آنجا ثبتنام کنند. همین طور این موضوع در ذهن ما رشد کرد و از هر طرف شاخه و برگ و ریشه میداد.
دامینی به نام iranactor.com خریدم. ایراناکتور در آن سالها با این ایده ایجاد شده بود که درواقع فهرستی باشد از کسانی که میخواهند کار هنرپیشگی، تدوین، فیلمبرداری و… انجام دهند. اما بهزودی، شد مرجع خبر. وقتی به ارشاد اطلاع دادیم، دست به چنین کاری زدهایم، فورا برای ما کارت خبرنگاری جشنواره صادر کردند. خیلی استقبال کردیم، از جشنواره عکاسی کردیم و سیدی این عکسها را به اسم ایراناکتور تهیه کردیم و آنها را فروختیم. روش فروش به این صورت بود که پول را برای ما واریز میکردند و ما سیدی را با پیک برای مشتری میفرستادیم. شاید یکی از اولین فروشگاههای الکترونیک کشور از اینجا شروع شد. این اتفاق مربوط به سال ۸۰، ۸۱ است. آن زمان چند ایده برای ایراناکتور داده شد که مهمترین آن، انسایکلوپدیا بود.
آن دوره یاهو در سایت خود قسمتهای مختلفی درست کرده بود؛ قسمت خبر، سینما، کتاب، سرگرمی و… ما از آن ایده گرفتیم و همین را در ایراناکتور پیاده کردیم، ایراناکتور سینمای ایران، ایراناکتور فروشگاه، ایراناکتور هنرپیشهها و… همین طور قسمتهای مختلف درست کردیم. یکی از کارهای جالبی که انجام دادیم و الان نسخهاش هم وجود دارد، این بود که تمام ضربالمثلهای فارسی را تایپ کردیم و در سایت گذاشتیم. همین طور شعر شعرای ایرانی؛ دیوان شعر را گذاشتیم جلو رویمان و تایپ کردیم، چون فکر کردیم اینجا همه چیز در مورد فرهنگ ایران را میتواند داشته باشد.
" نمیدانم واقعا چگونه به ما اعتماد و پول به حساب ما واریز میکردند. ما از دورترین شهرستانها هم مشتری داشتیم. در تمام طول فعالیت سایت efeh هیچگونه شکایتی نداشتیم. همین طور ایراناکتور با توجه به اینکه کار مالی انجام میداد، کار اطلاعات هنرمندان را انجام میداد، هیچگاه شکایتی نداشتیم. آن زمان همه چیز در یک فضای مبتنی بر احترام و اطمینان بود؛ پول واریز میشد و محصول برای مشتری فرستاده میشد، اما متاسفانه الان فضای نااطمینانی و شکایت و… حکفرماست. واقعا نمیدانم سروکله این همه اشتباه در فضای کسبوکارهای آنلاین از کجا پیدا شده است."
اسم سایت چه بود؟
همان ایراناکتور. بعد از آن با آشنایی با آمازون داتکام متوجه شدیم، میشود با همین امکانات فروشگاه الکترونیک ایجاد کرد، فقط کافی بود اطلاعات را بگذاریم، آن زمان بیشتر اطلاعات از گوگل جمعآوری میشد. مردم سرچ میکردند و ما هم سفارش را از طریق پیک میفرستادیم. وقتی این تصمیم را گرفتم یک دامین خریدم با عنوان efeh.com چون چهار حرفی بود و با حرف E شروع میشد، فکر کردیم جالب است. چهار صفحه در آن درست کردم و چند کتابی که داشتم را در آن قرار دادم. بهخاطر دارم با خودم گفتم تا اولین سفارش بیاید میخوابم، بنابراین پاپآپش را گذاشتم روی ایراناکتور، ساعت دو بامداد اولین سفارش آمد؛ دقیقا نمیدانم اواخر سال ۸۱ یا اوایل ۸۰ بود که efeh.com کار خود را شروع کرد.
چه محصولاتی در سایت بهفروش میرسید؟
کتاب. با کتاب و سیدیهای ایراناکتور کار را شروع کردیم، اما بهسرعت با همه افرادی که میتوانستند محصولی برای ما تامین کنند، تماس گرفتیم. سایت efeh بهسرعت آمد جواهرات نیمهقیمتی مثل عقیق، مروارید، یشم و… برای فروش در سایت قرار داد. همین طور در مورد فروش کتاب و سیدیهای مجاز فعالیتمان خیلی خوب بود. ما از یونیسف نمایندگی گرفتیم برای فروش اسباببازی. سال ۸۵ موفق شدیم اسپانسر برنامه جهانی غذای سازمان بینالملل شویم.
آنها نرمافزاری به نام foodfors داشتند که یک بازی آموزشی بود. در قالب بازی ماموریتهای برنامه جهانی غذا را شرح میداد . ما هم آمدیم بهجای اینکه به آنها کمک مادی کنیم، این بازی را ترجمه و صداگذاری فارسی کردیم در نتیجه آنها هم یک سال اجازه اسپانسری به سایت efeh.com دادند. سالهایی که در مورد آن صحبت میکنم، بهگونهای بود که هر تصمیمی که میگرفتید، قابلاجرا بود؛ بازار بهگونهای بود که همه با هم ارتباط میگرفتند و به یکدیگر اعتماد داشتند.
چه کسانی بودند، چه سایت و چه برندهایی آن زمان در فضای اینترنت فعال بودند؟
این سمتی که من عرض میکنم، سمت مشتریهایمان است. آدمهای خیلی متفاوتی بودند. نمیدانم واقعا چگونه به ما اعتماد و پول به حساب ما واریز میکردند. ما از دورترین شهرستانها هم مشتری داشتیم. در تمام طول فعالیت سایت efeh هیچگونه شکایتی نداشتیم. همین طور ایراناکتور با توجه به اینکه کار مالی انجام میداد، کار اطلاعات هنرمندان را انجام میداد، هیچگاه شکایتی نداشتیم. آن زمان همه چیز در یک فضای مبتنی بر احترام و اطمینان بود؛ پول واریز میشد و محصول برای مشتری فرستاده میشد، اما متاسفانه الان فضای نااطمینانی و شکایت و… حکفرماست. واقعا نمیدانم سروکله این همه اشتباه در فضای کسبوکارهای آنلاین از کجا پیدا شده است.
پس ایراناکتور سیدی و عکس هنرپیشهها را میفروخت؟
بله، کار مالی ما در آنجا صرفا سیدیهای خود ایراناکتور بود. بیشتر چیزهایی که ارائه میکردیم مجانی بود، چون میخواستیم از طریق گرفتن تبلیغات درآمدزایی کنیم. اما متاسفانه در سال ۸۶، کمیته مصادیق محتوای مجرمانه، سایت ما را فیلتر کرد. البته خیلی از سایتهای آن دوره را یک بار فیلتر کرده بودند.
چه سالی فیلتر شدید؟
سال۸۶
ایراناکتور از سال ۸۱ ،۸۰ کارش را شروع کرد و تا سال ۸۶ فعالیتش ادامه داشت؟
در این سالها بازدیدکنندههای زیادی داشتیم. عدهای میآمدند و میخواستند مطالبشان را در سایت بارگذاری کنیم و سایت از وجاهت برخوردار بود. آن زمان یک مدل از بیبیسی الهام گرفته بودیم؛ یک نرمافزار نوشته بودیم که خبرهایی که در طول روز کار میکردیم، ساعت پنج بعدازظهر به همه کسانی که عضو خبرنامه بودند، ایمیل میشد و همین کار به جذابیت سایت افزوده بود. آخرین خبری که در ایراناکتور هست، مربوط به فوت آقای ملاقلیپور است. بعد از آن، سایت فیلتر شد. این موضوع (فیلتر کردن) خیلی به من برخورد، حتی بعد از اینکه رفع فیلتر شدیم، سایت را باز نکردم. حتی چند بار تماس گرفتند، گفتم شما باید عذرخواهی رسمی کنید، به هر حال آن موقع جوان بودم و مناسبات و شرایط را درک نمیکردم، اما احساس میکردم در جایی که هیچ نظارتی نبود، ما آبروی اینترنت در ایران بودیم.
آن زمان خیلی از سایتها که خارج از کشور مدیریت میشدند بهدلیل نبود سیستم فیلترینگ برای حاکمیت آن زمان دردسرساز شده بودند، چراکه نمیدانستند با این حجم از اطلاعات چه کار کنند. متاسفانه کسی از ما تقدیر نکرد. ما اطلاعات را ترجمه میکردیم، عکسها را مطابق فرهنگ کشورمان انتخاب میکردیم و… اما فیلترکردن سایت ما، سیلی بدی بود. رفتار مایوسکنندهای بود، نتیجهاش هم این شد که سایت بهطور کلی تعطیل شد، شاید اگر سایت بود رزومهای برای کشور بود؛ اینکه ۲۰سال در مورد سینما سایت داشتیم. شاید یک چیزی مثل آیامدیبی داشتیم در مورد فرهنگ و هنر فارسی و ایرانی.
دیگر ایراناکتور به فعالیت خود ادامه نداد. افه چه شد؟
افه تقریبا تا سال۹۲ ادامه داشت. البته آن زمان هم مشکلی که در مورد افه وجود داشت، بحث مالیات بود. ما برای گرفتن کد مالیات اقدام کردیم، چراکه معتقد بودیم باید قانونی رفتار کنیم تا مشکلی پیش نیاید. بهخاطر دارم زمانی که من اداره مالیات رفتم با صحنه خیلی بدی مواجه شدم. اولا ممیز مالیات اصلا درکی نداشت که یک بیزینس میتواند هم کتاب، هم جواهرات، هم لوازم آرایشی و هم اسباببازی و… بفروشد و نمیتوانستند با توجه به جدولی که داشتند، مقدار مالیات، میزان درآمد و… را مشخص کنند. آمدند از فروش ما درآمد گرفتند؛ حرکت عجیب و ترسناکی بود. حالا بر چه اساسی؟ به یاد دارم آن زمان با شرکت پخش شکوفا کار میکردیم که محصولات نیوآ را داشت و شرکت تهرانبوران که محصولات ژیلت.
این شرکتها فاکتورهای قانونی ما را رد کرده بودند، اسم شرکت ما را درآورده بودند و براساس آن رسیدگی میکردند. مامور مالیات تمام فروش را درآمد گرفت، ضربدر مقیاساش کرد. بهعنوان مثال، در کتاب اداره مالیات ۳۸درصد حاصل از خریدوفروش در حوزه آرایشی بود. ۳۸درصد را ضربدر آن عدد میکردند، مبلغی که بهدست میآمد تقسیم بر ۲۵درصد میکردند، مالیات خالص شما بهدست میآمد. ما گفتیم مغازهدار کرم نیوآ را پشت ویترین میگذارد و میفروشد، اما ما برای فروش آن، سیصد کیلومتر خیابانهای داخلی تهران را کاور کردیم و از کسی هزینه موتورسوار نگرفتیم، در حالی که کسی در مغازه هزینه هاست، دامین، تبلیغات، عکاسی و… پرداخت نمیکند، شما چطور با این جدول برای ما مالیات وضع میکنید؟ که متاسفانه حرف ما بهجایی نرسید.
در حال حاضر خودم نماینده صنف هیئتهای بدوی مالیات هستم. هنوز بعد از ۱۵سال اوضاع تغییری نکرده است. فکر میکنم آن زمان حق داشتیم بترسیم و باید خودمان را از این خطر دور نگه میداشتیم. سال ۹۲، دیجیکالا رشد کرد و سایتهایی مثل چاره وجود داشت و توانستند سرمایههای زیادی را اینوست کنند و دیگر رقابت با آنها معنایی نداشت. واقعیت این است که ما بازی را واگذار کردیم؛ هم به این دلیل که توانایی مواجهه با سیستم اداری و دولتی را که بهانحای مختلف سروکلهشان پیدا شده بود را نداشتیم. هم بهخاطر اینکه سرمایههایی که به بازار آمده بود، کار را به سمتی میبرد که دیگر رقابت معنایی نداشت.
"آن زمان خیلی از سایتها که خارج از کشور مدیریت میشدند بهدلیل نبود سیستم فیلترینگ برای حاکمیت آن زمان دردسرساز شده بودند، چراکه نمیدانستند با این حجم از اطلاعات چه کار کنند. متاسفانه کسی از ما تقدیر نکرد. ما اطلاعات را ترجمه میکردیم، عکسها را مطابق فرهنگ کشورمان انتخاب میکردیم و… اما فیلترکردن سایت ما، سیلی بدی بود. رفتار مایوسکنندهای بود، نتیجهاش هم این شد که سایت بهطور کلی تعطیل شد، شاید اگر سایت بود رزومهای برای کشور بود؛ اینکه ۲۰سال در مورد سینما سایت داشتیم. شاید یک چیزی مثل آیامدیبی داشتیم در مورد فرهنگ و هنر فارسی و ایرانی."
به سمت جذب سرمایه نرفتید؟
هیچوقت.
سرمایهگذار هم سراغ شما نیامد؟ سال۹۲،۹۱ شروع ماجرای ویسی و شتابدهی و… بود.
اتفاقا پیشنهاد داشتیم، اما تز ما آن زمان این بود که ما کار نسبتا پرسودی داریم و میتوانیم وام بگیریم و هزینههایش را بدهیم و خودمان رشد کنیم.
الان فکر میکنید این ذهنیت درست بوده یا اشتباه؟
واقعا نمیدانم.
وام هم گرفتید؟
خیر
سرمایه چطور؟
هیچوقت
اگر بخواهیم بین وام و سرمایهگذار، یکی را انتخاب کنیم، طبیعتا سرمایهگذار کمک بیشتری میکند. یعنی اگر طرف مقابل شما ویسی باشد و هرقدر هم بازاری و کاسب باشد بهتر است که دولت و بانک طرف حساب شما باشد. آیا الان حس پشیمانی دارید که افه میتوانست نیمچه دیجیکالایی برای خودش باشد و ای کاش جذب سرمایه کرده بودید، چراکه بازار بکر بود و رقیبی نداشتید. اگر برگردید به آن سال این کار را انجام میدهید؟
آن موقع نسبت به این موضوع شک داشتم، اما الان مطمئن هستم که انجام نمیدهم به دو دلیل: الان مثلا شرکتی که در دیجیکالا سرمایهگذاری کرده، ممکن است تغییر مدیریت دهد، یعنی تغییر ماهیت، آن وقت دیجیکالا کنترلی ندارد که سهامش دست چه اشخاصی است، در حالی که سهامش در بیرون از هیئتمدیره، معامله میشود. شاید آن روز، اعتدال قصه ما باشد. برای من مهم است که چه کسانی در هیئتمدیره هستند و با چه کسانی شریک هستم، شاید تفکر من، کمی سنتی باشد. واقعیت این است که نمیتوانم یک شرکت را متصل کنم به یک ایده. به نظرم این مسیر یکسری حلقههای مفقوده دارد، اینکه یک استارتاپی بشود شرکت به این بزرگی و با این قالب سرمایهگذار و هیئتمدیره.
دلیل دوم هم این است که ما داریم در مورد یکی، دو برنده صحبت میکنیم. شما میدانید چقدر از تلفنهایی که زده شد، الان اسمشان هم وجود ندارد. درست است الان من کوچک ماندم. مجموعه منظومهنگاران یک مجموعه ۶۰نفره است. در تمام این سالها با مسائل مالی دستبهگریبان بودیم. اما دستاورد این اتفاقات چیز کمی برای ما نیست و اگر افراد دیگری در هیئتمدیره بودند قطعا اجازه نمیدادند ما در این جهت حرکت کنیم. در هر حال ما مسئولیتش را پذیرفتیم و به طرف خلاقیت خودمان پیش رفتیم و خودمان مسئول آثار و عواقبش هستیم. در آن شرایط مشخص نبود برای ما چه اتفاقی خواهد افتاد.
آن زمان چه کسانی سرمایهگذار بودند، به جز کسانی که الان هستند و آنها را میشناسیم؟ میخواهم بدانم از لحاظ تاریخی اولین کسانی که به فکر سرمایهگذاری در کسبوکار آنلاین افتادند چه کسانی بودند.
فکر کنم افرادی که شما اسم آنها را نشنیدید کسانی بودند که بهصورت شرکت ثبتی مثل آقای رحمانی وارد موضوع نشدند. درواقع افرادی بودند که پولی داشتند و شنیده بودند سرمایهگذاری در اینترنت پرسود است، آمدند سرمایهگذاری کردند و رفتند. بهخاطر دارم هود بیمکث، مجموعهای را درست کردند و در همه بیزینسها وارد شدند و یک کلمه «ها» در آخر همه آنها میگذاشتند. مثل آژانسها، مسکنها و… آنها واقعا یک سرمایه خوبی آورده بودند و در این حوزه فعالیت داشتند، طبیعتا بهانحای مختلف به ما پیشنهاد میدادند. اما سال ۹۱، ۹۲، مفهوم ویسی با آقای رحمانی اتفاق افتاد. از آنجا به بعد ترند بازار خیلی تغییر کرد و اتفاقات بزرگی رخ داد، اما آثار و عواقبش حداقل برای ما بین سالهای ۹۰ و ۹۱ اتفاق افتاد، دیگر رقابت با سرمایه زیادی که آمده بود مفهوم نداشت به همین دلیل ما هم فیلد کاریمان را عوض کردیم.
پس شما افه را هم بهدلیل مسائل مالیات و مالی کنار گذاشتید، از بازه زمانی ۷۹ تا ۹۲ یعنی تقریبا ۱۳ سال کار فروش آنلاین انجام دادید؟
ما همزمان با سایت افه، یعنی یک سال بعد از افتتاح این سایت، یک سایتی طراحی کردیم بهنام namayeshghah.com . نمایشگاه، یکی از سایتهای قدیمی کشور است و فرازونشیبهای عجیبوغریبی داشته است. ما معتقد بودیم میتوانیم نمایشگاه بینالمللی را بیاوریم در فضای آنلاین، بنابراین این دامنه را خریدیم. ما کلمه غرفه مجازی را درست کردیم، چون فکر کردیم همه میتوانند محصولات خود را آنجا بگذارند. چیزی که الان بهعنوان B2B خیلی مطرح است و شیرمارکتی بزرگی است که متاسفانه در ایران به اندازه کافی به آن پرداخته نشده است.
در تمام این سالها نمایشگاه با ما بود. یک گروه چابکی در خارج از مجموعه خود درست کردیم، ما برنامهنویسی و طراحی روز انجام میدادیم، اما کار فروش آنجا انجام میشد. در حقیقت یکی از دلایلی که شرکت ما شکست نخورد، وجود سایت نمایشگاه بود. ما با مجموعه متفاوتی بیرون از خودمان ارتباط گرفتیم برای آنها سایت طراحی میکردیم. با طراحی سایت متوجه شدیم که چقدر نیاز است به توسعه پلتفرم بیرون از ساختار شرکتهایی که بهنوعی استارتاپ بودند. ما تا سال ۹۱، ۹۲ سایت نمایشگاه را هم داشتیم و محصول آن غرفههای مجازی بود. مثلا A تومان از یک شرکتی میگرفتیم و محصولاتش را دیتااینتری میکردیم، همزمان هم در سایت نمایشگاه به نمایش گذاشته میشد و هم میتوانست سایت خودش را داشته باشد. یعنی عملا در پنل یکپارچه ورود داده انجام میشد و در جاهای مختلفی از آن استفاده میکردند.
سایت نمایشگاه چه شد؟
این سایت با دامنه
هنوز هم هست.